۳ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است


سلام. ماه محرم وقت نقد محرم نیست. فقط درد دلی مختصر و بس.

خیلی دوست داشتم اگر حالات امروزمو از دست نمیدادم به یک سرمایه هنگفت پاک و حلال میرسیدم. جدا از اینکه در هنگام حیات چه میکردم، دوست داشتم موقع مرگم وصیت میکردم تمام بخشی از ثروتم که اازه وصیتشو دارم، در محلهایی سرمایه گذاری کنن که در یک چرخه دائمی تولید سرمایه داشته باشه و این پول اولیه مدام اضافه بشه. بعد میگفتم حالا سود این سرمایه هنگفت اولیه را دهه اول محرم و مناسبتهایی مثل ماه رمضان و احیا و نیمه شعبان و.. سفره پهن کنید و غذا بدید. اما نه به پولدارهای سیر فلان منطقه. و البته نه به مستضعفان گرسنه فلان منطقه. بلکه طبق سفارش پیامبر سفره ای که سیر و گرسنه، مستضعف و متمول هردو شانه به شانه هم سر یک سفره بشینن و از یک سفره غذا بخورن.

بعد میگفتم بجای غذا دادن کل محرم و صفر! یا خرجهایی از این قبیل! برید سراغ فکر مردم. یک بخشی از مالم را خرج منبری های قوی ولو گمنام کنید که در همین ایام اطعام دعوت میکنید برای هیاتتون. ولی ده برابر این هزینه منبر گروهی را خرج منبرهای تک نفری چهره به چهره کنید. منبر تک نفری هم نیازمند زمینه مناسبیست که قلب و روح مخاطب کشش پذیرششو داشته باشه، وگرنه هرچقدر بیشتر براش حدیث و روایت بخونی «بر شبهاتش افزوده میشه»!

... امین
۰۸ آذر ۹۳ ، ۰۷:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

جاتون خالی، سال نود بود به نظرم که بار دوم رفته بودم کربلا. توی حرم حضرت عباس نشسته بودم. ی عرب درشت هیکل با لباس خیلی کهنه و بدنی کثیف، با پاهای ترک خورده و گل‌آلود وارد حرم شد. رفت جلوی ضریح و از بندی که به گردنش بود چیزی درآورد و روی گردنش گذاشت و دست دیگرشو رو به ضریح گرفت و شروع کرد بلند بلند داد زدن.

من فقط عباس گفتنشو میفهمیدم ولی لحنش به قدری تند بود که مشخص بود داره دعوا می‌کنه! من مشغول افکار خودم شدم. بعد از چند دقیقه یدفعه دیدم بلند بلند شروع کرد خندیدن و با لحنی محبت آمیز چند بار تشکر کرد، دستی که دراز بود سمت ضریح را جمع کرده بود و مشت کرده بود روی سینه‌اش. دستشو جلوی صورتش آورد، مشتشو باز کرد و زود بست و خندید، انگار میخواست مطمئن بشه که داخل مشتش هست.

بعد اون چیزی که از بند آویزان به گردنش در آورده بود و روی گردنش گرفته بود کند و روی زمین انداخت و با خوشحالی خیلییی زیادی از حرم رفت بیرون.

دیدم به اون بند، فلز تیزی شبیه تیغ وصل بود... اومد حرم، تهدید به خودکشی کرد و دعوا کرد، بعد هم به سرعت حاجتشو گرفت و رفت...

کاش من جای اون اعرابی بودم.

... امین
۰۸ آذر ۹۳ ، ۰۷:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام بر دوستان عزیز و گرامی.

 وبلاگ «مشق فرهنگ» با امید تبدیل به پاتوقی برای همدلی اهالی فرهنگ ایجاد شد.

 

امیدوارم روزی مایه افتخار این ملت و مقتدایان پاکشان گردد.

... امین
۰۷ آذر ۹۳ ، ۱۹:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر